یک پزشک

ساخت وبلاگ

متن زیر قرار بود که دیروز، در سالگرد اعدام سه عضو گروه رز سفید در ۷۴ سال پیش منتشر شود، اما متأسفانه به علت مشکل هاست، انتشار آن ۲۴ ساعت به تأخیر افتاد.

سه شنبه ۱۸ فوریه ۱۹۴۳، دانـشگاه مـونیخ، آلمان‌:

دانشجویان و استادان در حال خروج از کلاسها و سمینارها هستند. تالار اصلی دانشگاه‌ به مرور از دانشجویان پر می‌شود. کسی‌ خبر ندارد تا چند دقیقه دیگر، بارانی از اعلامیه‌های‌ ضد نازی بر سرشان می‌بارد. سوفی و هـانس‌ به سرعت اعلامیه‌های ضد نازی را در سراسر راهروها می‌ریزند. آنها زمان کمی دارند و باید‌ خیلی‌ زود تا کسی بویی نبرده کارشان را تمام‌ کنند.

اما هنوز چند اعلامیه در چمدان مانده بود و نگه داشتن آنـها اصـلا به صلاح نبود. سوفی‌ به طبقه بالای تالار اصلی‌ دانشگاه‌ می‌رود و اعلامیه‌ها را از آن بالا بر سر دانشجویان‌ می‌ریزد، غافل از آنکه یاکوب اشمیت -عضو حزب نازی- ناظر اوست. درها بسته می‌شود و گـشتاپو بـا گزارش اشمیت به سرعت‌ سر‌ می‌رسد.

یاکوب اشمیت، قهرمان نازی‌ها شد و پس از دستگیری ایـن دو تـن‌ که‌ از‌ اعضای گروه‌ دانشجویی «رز سفید‌» بودند‌، در‌ راه‌پیمایی‌ها و رژه‌ها از او تجلیل می‌شد.

سطور بالا، خلاصه داستان فیلم «رز سفید» به کارگردانی فیلمساز آلمانی -مایکل ورهون‌- است که‌ براساس‌ ماجرای‌ جنبش مقاومت‌ دانـشجویی «رز سفید»در‌ سال ۱۹۸۲ ساخته شد.

ورهـون مـتولد سـال ۱۹۳۸ در برلین و دارای‌ مدرک پزشکی است. وی نخستین کارگردان‌ آلمان غربی است‌ که‌ در‌ میان تقلای آلمانی‌ها برای انکار یا فراموشی گذشته‌ای نه چـندان‌‌ دور، بـا سـاختن فیلم «رز سفید» کوشید برای‌ بیان حقیقت و نمایش مـقاومت مـردم آلمان در برابر هیتلر و حکومت‌ خودکامه‌اش‌، برخلاف‌‌ جریان حاکم حرکت کرده و نگرش سایر مردم‌ دنیا به خصوص اروپاییان‌ را‌ مبنی بـر ایـنکه هـمه آلمانی‌ها هم دست هیتلر بودند، تعدیل یا اصلاح‌ کند.

وی در فـیلم‌ دیگرش‌ به‌ نام «دختر نحس»، کتمان حقیقت توسط جامعه کنونی آلمان را صریح و بی‌پرده‌ به‌ مخاطب‌ نشان می‌دهد. ورهـون در انـتخاب بـازیگران «رز سفید»، دقت‌ بی‌نظیری به عمل آورد تا‌ جایی‌ که‌ لنا اشتولز در نقش سوفی شُل و وولف کسلر در‌ نقش‌ هانس شل، صرف‌ نظر از گریم برای فیلم، شـباهت زیـادی بـه هانس و سوفی‌ شل واقعی‌‌ داشتند.

بخش اعظم صحنه‌های فیلم در «باواریا» تصویربرداری شـد. اکـثر مـردم این منطقه کاتولیک‌ هستند‌ و طبق اسناد تاریخی و روایت خود فیلم، اعضای گروه «رز سفید» بـا الهـام از‌ اعتقادات مذهبی‌ و وجدان‌ بیدار اجتماعی خود، دست به تشکیل گروه زیرزمینی زده و اعلامیه‌های‌ روشنگرانه‌ای را علیه نـظام‌ هـیتلری‌ چاپ و به شیوه‌ای ابتکاری پخش‌ می‌کردند.

نشریه نیویورک تایمز در نقد فیلم‌ «رز‌ سفید‌» نوشته بود:

«مـایکل ورهـون سعی کرده همان طور که آن جوانان مقتول آلمانی، با اخلاص‌ و از‌ روی‌ صداقت پیام خـود را بـه مردم رساندند، روایتی‌ صادقانه و معقول را برای‌ مخاطب‌ امروز بیان کند. او به زبانی سـاده و صـریح، داسـتان شورانگیز رشادت‌های ناراضیانی را به تصویر می‌کشد‌ که‌‌ جان خود را برای نشر ادبیات ضد نازی در مـونیخ در سـال ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ به خطر انداخته و سرانجام نیز گردن‌ خود‌ را‌ به تیغ گیوتین سپردند. روایت ورهـون از‌ سـوفی‌ دارای محتوایی غنی و دلنشین است. فضای‌ خفقان‌آوری که با حضور مأموران اس.اس‌ در تالارهای سخنرانی بر هـمه جـا‌ حـاکم‌ شده، برای‌ بیننده‌ امروزی‌ به خوبی قابل لمس است و استادانه‌تر‌ از‌ همه ایـنها صـحنه‌ای است که یکی از سخنرانان نازی در دانشگاه به‌ دختران‌ توصیه می‌کند به جای تحصیل در‌ دانشگاه در خانه‌ بـمانند‌ و انـرژی‌ خود را صرف زایش و پرورش‌ پسرانی‌ قوی برای رایش‌ سوم کنند! و چه آشـوبی کـه بعد از این حرف‌های احمقانه‌ به‌ پا نخاست! و آنـ‌گاه در آخـرین‌ نـمای‌ فیلم‌، دوربین بر عکسهای‌ شهیدان‌ واقعی زوم‌ مـی‌کند و فیلم‌ به‌ پایان می‌رسد.»

سال ۲۰۰۵،  فیلم مشهورتری باز هم با محوریت فعالیت‌های گروه رز سفید به نام «سوفی شل- روزهای آخر»، ساخته شد که این یکی را عده بیشتری دیده‌اند و نامزد جایزه اسکار هم شد.

«رز سفید» چه گروهی بود؟

صرف نـظر از عـلل واقـعی‌ تـاریخی کـه‌ باعث‌ روی‌ کار آمدن‌ نازیسم در‌ آلمـان بـه رهبری هیتلر شد‌، آن‌گونه‌ که از شواهد پیداست‌، بـه استثنای مقاومت‌‌ برخی‌ از شخصیت‌های کـلیسا و اقـدامات پراکنده فردی که نقطه اوجش‌ سوء قصد به جان هیتلر در بیستم‌ جولای ۱۹۴۴، تـوسط جـمعی از افسران آلمانی به رهبری‌ کـنت‌ اشـتافن‌ بـرگ‌ بود‌، مقاوم‌ مـردمی یـا اعتراض سازمان‌یافته‌ای عـلیه نـظام هیتلری در آلمان وجود نداشت.

ویلی‌ برانت -صدر اعظم اسبق آلمان- اطلاق واژه «جنبش مـقاومت» در مـورد مردم آلمان را‌ گمراه‌کننده و نادرست دانسته و گفته بود:

«مـقاومت در حدی کـه شـایسته چـنین واژه‌ای باشد وجود نـداشت و همان اندک موارد نیز به سرعت شناسایی شدند.»

فعالیت گروه «رز سفید» از این جهت درخور‌ تـوجه‌ اسـت که برخلاف‌ انتظار گشتاپو و تصور مـردم آن زمـان، بـه هـیچ وجـه به تحریک یـا حـمایت‌ گروه‌های خارجی، به ویژه بلشویک‌ها، انجام نمی‌شد.

در سال ۱۹۳۳ که ناسیونال-سوسیالیست‌ها در آلمان به قدرت رسیدند، هانس و سوفی شل هنوز دانش‌آموز بودند؛ هانس متولد ۱۹۱۹ بود و خواهرش متولد ۱۹۲۱. آنها به ترتیب دومین و چهارمین فرزند از جمع ۶ فرزند پدر و مادرشان بودند. روبرت شل، پدر آنان و سه خواهر و برادر دیگرشان مشاور مالیاتی بود و مدتی هم شهردار شهر کوچکی در شمال آلمان بود. روبرت شل که اندیشه‌های لیبرال داشت نمی‌توانست با مواضع نژادپرستانه حاکمان تازه کنار بیاید. او و همسرش ماگدالنا تلاش کردند فرزندان‌شان را روادار و تحت تأثیر آموزه‌های مسیحیت تربیت کنند.

اما فرزندان خانواده شیفته ناسیونال-سوسیالیسم نازی بودند. هانس شل پله‌های ترقی را در سازمان «جوانان هیتلری»، سازمان جوانان سوسیال-ناسیونالیست‌ها، به سرعت طی کرد. او در سن ۱۶ سالگی فرماندهی ۱۶۰ عضو دیگر این سازمان را در دست داشت.

خواهر کوچک‌تر او، سوفی، هم گرایش شدیدی به ناسیونال-سوسیالیسم داشت. او نیز به عضویت «انجمن دختران آلمان»، شاخه دختران سازمان «جوانان هیتلری» درآمد. سوفی نیز مانند برادرش به سرعت به جمع فرماندهان سازمان پیوست.

اما در سال ۱۹۴۲، این خواهر و برادر دیگر اعتقادی به آدولف هیتلر و ارمغان او – ناسیونال-سوسیالیسم – نداشتند. آنان هر روز بیشتر متوجه می‌شدند که اعتقادات مسیحی و باورهای اخلاقی آنان هیچ‌گونه همخوانی با اهداف نازی‌ها ندارد.

هانس شل که در سال ۱۹۴۲ برای خدمت به جبهه‌ شرق منتقل شده بود، از نزدیک سیاهی‌های جنگ جهانی دوم را مشاهده کرد. او همچنین به شدت نگران سرنوشت یهودیانی بود که تحت تعقیب بودند یا پس از دستگیری به اردوگاه‌های کار اجباری منتقل می‌شدند.

در سال ۱۹۴۲ در دانشگاه مونیخ گروه کوچکی به رهبری هانس شل شکل گرفت که مقابله با ناسیونال-سوسیالیسم را هدف خود می‌دانست. چهار دانشجوی پزشکی به نام هانس شل، کریستف پروپست، الکساندر اشمورل، ویلی گراف، و پروفسور کورت هوبر -یک استاد فلسفه- پایه‌گذاران این گروه بودند.

سوفی شل هم پس از آن به عضویت این گروه درآمد که در سال ۱۹۴۲ به مونیخ نقل مکان کرد تا در دانشگاه این شهر زیست‌شناسی و فلسفه بخواند.

گروه یادشده «اعلامیه‌های رز سفید» را پخش می‌کردند؛ اعلامیه‌هایی که به صندوق‌های پست ریخته یا در کیوسک‌های تلفن عمومی و روی خودروهای پارک‌شده قرار داده می‌شدند. نخستین اعلامیه این عبارت را بر خود داشت: «همه واژه‌هایی که از دهان هیتلر خارج می‌شوند، دروغ‌اند». در چهارمین اعلامیه “رز سفید” نوشته شده بود: «ما خاموش نمی‌شویم، ما صدای وجدان ملامتگر شما [نازی‌ها] هستیم، رز سفید شما را در آرامش نمی‌گذارد». اعلامیه‌ها توسط دوستان و آشنایان اعضای گروه به خارج از مونیخ هم فرستاده می‌شدند. ششمین اعلامیه “رز سفید”، آخرین اعلامیه این گروه بود.

برآورد می‌شد که این گروه مجموعا ۱۵ هزار کپی از اعلامیه‌های خود را در بین آلمانی‌های توزیع کردند.

۴ اعلامیه اول گروه، توسط هانس شل و الکس اشمورل، از پایان ژوئن نا نیمه جولای سال ۱۹۴۲ نوشته شده بود و تحت تجارب جبهه جنگ شرقی و کشتار دسته‌جمعی در لهستان و روسیه بود. در این اعلامیه‌های جملاتی و نقل قول‌هایی از انجیل و ارسطو و گوته و شیلر دیده می‌شد.

جالب است بدانید که تازه در پاییز سال ۱۹۴۲ بود که سوفی شل متوجه شد، برادرش یکی از نویسندگان این اعلامیه‌ها است.

در ژانویه سال ۱۹۴۳؛ اعلامیه پنجم با شمارگان ۶ تا ۹ هزار تکثیر و در شهرهایی مثل اشتوگارت، کلن، وین، فرایبورگ و برلین توزیع شد. در این اعلامیه سبک گفتار تغییر کرده بود. در این زمان اعضای گروه با اطلاعاتی که از جبهه جنگ داشتند، می‌دانستند که دیگر هیتلر نمی تواند برنده جنگ بشود و فقط می‌تواند شکست خود را به تأخیر بیندازد.

آنها از سکوت مردم آلمان و عدم مبارزه با رایش سوم به شدت انـتقاد کـرده و مقاومت منفی را تنها راه سقوط دولت‌ نازی‌ می‌دانستند. گروه‌‌ «رز سفید» تنها با استفاده از یک دستگاه تکثیر دستی، اعلامیه‌هایشان‌ را چاپ کرده و سپس از طریق‌ صندوق‌های پسـت در مـناطق جنوبی‌ آلمان، آنها را به آدرس‌هایی که به صورت تصادفی از روی دفترچه راهنمای تلفن پیدا می‌کردند، به نشانی دانـشمندان، پزشـکان‌ و صاحبان‌ اماکن‌ عمومی ارسال‌ می‌کردند.

تهیه تعداد زیادی تمبر و پاکت نامه سوء ظن افراد ‌‌بسیاری‌‌ را برمی‌انگیخت و تهیه کاغذ نـیز مـشکل بزرگ‌تری بود، اما آنـان تـمام‌ خطرات را‌ به‌ جان‌ خریده بودند. چندین بار هانس، آلکس و ویلی در نیمه‌های شب بر دیوارهای خانه‌های خیابان لود‌ ویگ اشتراوس، از خیابان‌های اصلی مونیخ در نزدیکی دانشگاه، با رنگ و قیر شعارهای‌‌ «مرگ بر هـیتلر»، «آدمـکش‌ حرفه‌ای‌»، «آزادی» و…را نوشتند و صلیب‌های‌ شکسته‌ای را که روی آنها علامت ضربدر بود می‌کشیدند و گرافیتی کار می‌کردند. این کار بسیار خطرناک بود چرا که پلیس و سایر مأموران امنیتی در خیابان‌های مونیخ‌ پیوسته در حال گشت‌زنی‌ بودند.

بعد از لو رفتن هانس و سوفی شل، هانس سعی کرده بود که پیش‌نویس اعلامیه هفتم را قبل از دستگیری، ببلعد اما موفق به انجام کامل این کار نشد و گشتاپو توانست با تاطبق بقایای اعلامیه با خط هانس، به حقیقت پی ببرد.

جالب است بدانید که بازجوی اصلی گشتاپو- رابرت موهر- ابتدا تصور می‌کرد که سوفی شل، نقشی در گروه ندارد، اما وقتی که هانس اعتراف کرد، سوفی برای نجات بقیه احساس گروه، احساس مسئولیت کرد و سعی کرد همه چیز را به گردن بگیرد.

بقیه اعضای گروه رز سفید وحشت‌زده شدند. الکساندر اشمورل به آپارتمان لیلو فورست‌رام‌دور – یک بیوه ۲۹ ساله که شوهرش را در جبهه جنگ در روسیه از دست داده بود پناه برد و با لباس مبدل و پاسپورت جعلی که لیلو -برایش تهیه کرده بود سعی کرد از آلمان خارج شود. او می‌خواست به سوئیس برود اما به دلیل بارش برف سنگین مجبور شد بازگردد. در راه برگشت، هنگامی که می‌خواست برای فرار از بمباران وارد یک پناهگاه شود دوست دختر سابقش او را شناسایی کرد که به بازداشت و اعدام او توسط گشتاپو منجر شد.

لیلو هم در دوم ماه مارس بازداشت شد. او می گوید «دو مامور گشتاپو به آپارتمان من آمدند و همه چیز را به هم ریختند. آن ها تمام نامه های مرا بررسی کردند و بعد گفتند که باید با آن ها بروم و سپس مرا به زندان گشتاپو در ویتل باخ بردند.»

لیلو یک ماه در بازداشت بود و به طور مرتب در مورد نقشش در گروه رزسفید بازجویی می شد اما شانس با او یار بود و به دلیل این که همسرش را در جنگ از دست داده و بیوه شده بود، سرانجام آزاد شد.

او پس از آزادی مونیخ را ترک کرد و به شهری در لایپزیگ رفت. در آن جا تئاتر عروسکی راه انداخت و دوباره ازدواج کرد.

“گشتاپو” (پلیس مخفی آلمان نازی) بازجویی از سوفی و هانس شل را بر عهده گرفت. این خواهر و برادر تلاش کردند تمام تقصیر را به تنهایی به دوش بگیرند. روز ۲۲ فوریه سال ۱۹۴۳ احکام اعدام سوفی و هانس شل به اتفاق کریستف پروبست عضو دیگر گروه رز سفید ، با گیوتین در زندان استادلهایم به اجرا گذاشته شد. «زنده باد آزادی»، آخرین کلماتی بود که بر زبان هانس شل جاری شد. آنها در گورستان نزدیک به جنگل پرلاخ به خاک سپرده شدند.

اتاق محاکمه هانس و سوفی شل:

هانس در حین بازجویی در مورد اینکه چرا نام گروه رز سفید گذاشته شده بود، دو مطلب را بیان کرد. یکی اینکه نام این گروه از شعری سروده شاعر آلمانی قرن ۱۹ به نام کلمنس برناتو گرفته شده است و دیگری اینکه نام گروه از رمان رز سفید گرفته شده است. این رمان نوشته بی تراون است و در سال ۱۹۲۹ در آلمان منتشر شد. بی تراون در ضمن نویسنده رمان مشهور گنج‌های سیه‌را مادره است. حتما دسته زیادی از شما این فیلم را که جان هیسوتون آن را کارگردانی بود و در آن همفری بوگارت بازی می‌کرد، دیده‌اید. نماد رز سفید در رمان مذکرو، بیانگر تقابل معصومیت و پاکی در برابر نیروهای شیطانی است.

اما برخی گمان می‌کنند هانس شل، به گشتاپو پاسخ گمراه‌کننده داده و خواسته است که یک کتابفروش ضدنازی را که مکانی برای ملاقات اعضای گروه فراهم آورده بود، در  امان بدارد. نام این کتابفروش ژوزف شونگن بود. این کتابفروش در ضمن تعداد قابل توجهی کتاب ممنوعه در کتابفروشی خود داشت و اعلامیه‌ها را مخفی می‌کرد.

بعد از محاکمه و اعدام هانس و سوفی شل، در دور بعدی محاگمه ویلی گراف، کورت وبر و شومرول هم محکوم به مرگ شدند.

دور سوم محاکمات در ۱۳ جولای سال ۱۹۴۳ برگزار شد. در این زمان گیسلا شرکلینگ که تحت فشار بازجویی‌ها ابتدا حاضر به همکاری و شهادت علیه هم‌گروهی‌های خود شده بود، از شهادت خودداری کرد. متعاقب این دادگاه ، صدور حکم اعدام یکی از اعضای گروه به نام تراوت لافرنز حتمی به نظر می‌رسید. اما بخت با او یار بود، چون سه روز قبل از دادگاه نهایی، دیگر متفقین رسیده بودند و او را آزاد کرده بود بودند.

امید گروه رز سفید این بود که در پی شکست ارتش هیتلر در استالینگراد، آلمانی‌ها را برانگیزاند تا علیه رژیم، بشورند، اما در مقام عمل پروژپاگاندای نازی،‌از شکست برای تحریک آلمانی‌ها برای یک جنگ تمام‌عیار استفاده کرد. همان روزی که سوفی و هانس شل دستگیر شدند، یعنی ۱۸ فوریه سال ۱۹۴۳، ژورف گوبلز سخنرانی بسیار مشهور خود را ایراد کرد که در آن آلمانی‌ها را به جنگ و مقاومت تمام‌عیار دعوت می کرد. این سخنرانی از سوی حضار، بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

در ۱۲ فوریه سال ۱۹۴۳، دانشجویان مونیخی به صورت به اصطلاح خودجوش، تظاهراتی علیه توطئه‌گرانی که بین آنها رخنه کرده بودند، ترتیب دادند.

یواخیم گاوک، رئیس جمهوری آلمان، چندی پیش نقش سوفی و هانس شل و گروه “رز سفید” را در این عبارت خلاصه کرد: «آنان این امکان را به ما دادند تا باور کنیم که همه آلمانی‌ها در آن زمان همراهان ساکت و بزدل [ناسیونال-سوسیالیسم] نبودند».

امروز کمتر شهر متوسط یا بزرگی در آلمان وجود دارد که در آن مدرسه‌ای به نام این خواهر و برادر نامگذاری نشده باشد. جایزه “خواهر و برادر شل” نیز یکی از مهم‌ترین جوایز ادبی این کشور است.

بنیاد “رز سفید” در مونیخ که فرانتس مولر و دیگر اعضای این گروه آن را بنیان نهاده‌اند، تلاش می‌کند یاد و خاطره خواهر و برادر شل و هم‌قطاران آنان را زنده نگهدارد.

آخرین اعلامیه رزسفید پنهانی از آلمان به خارج فرستاده شد و به دست نیروهای متفقین افتاد. در پائیز سال ۱۹۴۳میلیون‌ها کپی از این اعلامیه توسط هواپیمای متفقین به روی شهرهای آلمان ریخته شد.

مدت‌ها بعد سیارکی به احترام گروه رز سفید، نام این گروه را به خود گرفت.

یادبود زیبایی از گروه رز سفید در جلوی دانشگاه لودویگ ماکسمیلیان مونیخ:

اعلامیه‌های گروه «رز سفید» صرفا حاوی پیام‌های سـیاسی نبود، آنها طی این اعلامیه‌ها، به تحریف میراث فرهنگی آلمان به دست نـازی‌ها نیز اعتراض می‌کردند. نازی‌ها‌ برای‌ مستند‌ ساختن ایدئولوژی سیاسی خود، ادبـیات کلاسیک را زیربنای‌‌ ارزشهای‌ لیبرالی اومانیستی قرار دادند. آنها بیش از هرکس، از نظریات‌ گوته و شیلر در ادبیات و از لایت نیتس و هگل در‌ فلسفه‌، برای‌ توجیه‌ شعارها و پیام‌های سیاسی حزب خود بهره‌برداری کردند.

اهمیت فعالیت‌های‌ گروه «رز سـفید» تـنها از این جهت نبود که آرا و عقاید دانشجویان و استادان را علیه هیتلر بسیج می‌کرد، بلکه‌ از‌ جهت‌ اعتراضی نمادین در دوره‌ای بود که اکثر مردم از نـازی‌ها حـمایت کرده‌ و خطاهایشان را نادیده می‌گرفتند یعنی مقاومت از نظر قانونی و از‌ دیدگاه‌ عـموم مـردم یک عمل خیانتکارانه محسوب می‌شد. از سوی دیـگر، مـعدود بـودن مقاومت‌ها و اعتراض‌های قاطعانه در آن زمان، بر جایگاه و اهـمیت والای اقـدامات گروه رز سفید می‌افزود.

ارزش‌ چندین‌ اقدامات نمادین از زمان جنگ جهانی دوم به این سـو کـاهش نیافته است. جاذبه فعالیت‌های گـروه «رز سـفید» برای نـویسندگان‌ و هـنرمندانی کـه تمایل دارند «این زخم را تازه نـگه‌ دارنـد‌»، آن هم در فضایی که طبق شواهد هنوز افراط‌گری بسیار پرطرفدار است، کم نیست. همین محیط وب فارسی خودمان را در نظر بگیرید که در آن تعداد کسانی که بدون آگاهی و مطالعه، تنها به خاطر دیدن یونیوفرم‌های شیک افسران نازی و یا نظریات احمقانه نژادی و توهم نزدیکی ژنتیکی آریایی، عاشق هیتلر هستند، بسیار است!

در‌ دوران نـازی‌ها، دانـشگاه‌های آلمان روزگار سیاه و غـم‌انگیزی را سـپری کردند.در فیلم نیز آمده است که عضو هیئت علمی دانشگاه، یونیفرم نازی بر تـن دارد! پیـش از این دانشگاه‌های آلمان‌، زادگاه‌ آزادی‌ بـحث و تـحقیق بودند. دانـشجویان مـی‌توانستند مـوضوعات مورد علاقه‌ خود را مـطالعه کنند و انتخاب موضوع تدریس برای اساتید نیز، آزاد بود و دانشگاه‌های برجسته آمریکا مانند هاروارد، ییل و پریـنستون از دانـشگاههای‌ آلمان‌ الگوبرداری کردند‌، اما در دهه ۱۹۳۰ تـحولاتی در دانـشگاههای آلمـان پدیـد آمـد. آنـها نـاچار شدند با ایدئولوژی‌ سیاسی نازی، هم‌صدا شوند. در این دوره و تحت همین شرایط‌ است‌ که‌ نشریات و مـکتوباتی در تـمامی رشـته‌ها،برای توجیه و تحریف تاریخ انتشار می‌یابند، مـطالبی‌ نـظیر ایـنکه قـبایل ژرمـن، پیـشتازان ‌‌عالی‌ترین‌ فرهنگ شناخته شده بشری‌ هستند. نویسندگان این مطالب برای کار خود سه انگیزه داشتند: نـخبه‌گرایی(اعتقاد به فاشیسم)، فرصت‌طلبی‌(برای کسب مقام و قدرت) و حفظ موقعیت (به دلیل ترس‌ از دست دادن شغل‌ خود).

منابع: ویکی‌پدیا– شماره ۲۸ مجله سوره اندیشه – + و +


لطفا برای مطالعه بخش‌‌های تازه «یک پزشک» یعنی بخش بریده روزنامه‌های و مجلات قدیمی و بخش «آیا می‌دانید که؟» به خود سایت مراجعه کنید. این بخش‌ها در فید سایت منتشر نمی‌شوند. این بخش‌ها را می‌توانید در سایدبار و نیز زیر صفحه اول سایت پیدا کنید و مطالعه کنید.


خدمات و کالاهای متفاوت خود را هوشمندانه در سایتی آگهی بدهید که آدم‌های متفاوت آن را می‌خوانند!

پلن‌ها و تعرفه‌های جدید آگهی در «یک پزشک» - تماس بگیرید.


یاور ما در شبکه‌های اجتماعی باشید: حتی اشتراک یک مطلب ما از سوی شما، می‌تواند کمک زیادی به افزایش برد و مخاطب و بیشتر خوانده شدن مطالب ما کند.

یک پزشک در شبکه‌های اجتماعی:

کانال تلگرام اصلی «یک پزشک»
کانال تلگرام «یک پزشک پلاس»: مجموعه مطالب جالب به غیر از مطالب اصلی سایت
فیس‌بوک یک پزشک
اینستاگرام یک پزشک
توییتر یک پزشک
گوگل پلاس یک پزشک

]]>

پزشک اول...
ما را در سایت پزشک اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ممد رسول onepezeshk بازدید : 447 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 1:12